سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بخاطر احساس قشنگ تو ، بر درگاه دل ام :

 

این همه آتش به جانم می زنی یعنی که چه ؟

شعله بر مُهر نهانم می زنی یعنی که چه ؟

من شب و روز و ، مه و خورشید را گم کرده ام ! ؟

بی سبب کتمان مکن ، آن ِ منی یعنی که چه ؟

آسمان از عشق بی پایان من سر در جبین

خنده بر روح و روانم می زنی یعنی که چه ؟

کوس رسوایی به طبل بی قراران رفته است

زخمه ها بر استخوانم می زنی یعنی که چه ؟

پادشاه مهربانی شب و روز ِ تو ام

فتنه ها بر جسم و جانم می زنی یعنی که چه ؟

من که خود ، در ساغر ِمهر شما گم گشته ام

از چه این سان، تازیانم می زنی یعنی که چه ؟

دفتر کون و مکان، تصویر عشق ناب ماست

ای سحر ،آتش به جانم می زنی یعنی که چه ؟


ح ب

توهم

31

تبر

1394


نوشته شده در  چهارشنبه 94/4/31ساعت  2:29 صبح  توسط ح - ب 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
یقین گم شده ...
جاهلانه در زمان ... !
عاشقانه در باران ...
قلب بی دریغ من ...
روز پدر ...
شب های بیهودگی...
آتش و فریاد...!
شعر رهایی ...! ؟
راه نظر ...
مزار تنهائی...
[عناوین آرشیوشده]