سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آواره ی جهانم . باران خانه ام باش

با شبنم محبت ، باغ و بهـانـه ام باش

من کودکی غریبم ، درشهر بی نشانی

آرام ِدل ندارم ، راز شبانه ام باش

با زورقی شکسته، افسوسً دل سپردم

موجی به جانم افکند، یارا! کـرانه ام باش

ازآسمان رحمت . ما را برون نهادند

ای آفتاب خوبان . گرمای شانه ام باش

ما بی کسان دردیم . معنای هم نبردیم

در وحشت زمانه . تیغ و کمانه ام باش

ح - ب

تــــــــوهـــــــم

02/اسفند/1388 و

15 امـرداد 1394


نوشته شده در  پنج شنبه 94/5/15ساعت  12:19 صبح  توسط ح - ب 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
یقین گم شده ...
جاهلانه در زمان ... !
عاشقانه در باران ...
قلب بی دریغ من ...
روز پدر ...
شب های بیهودگی...
آتش و فریاد...!
شعر رهایی ...! ؟
راه نظر ...
مزار تنهائی...
[عناوین آرشیوشده]