می روی ، آهسته بی خیال
درشبی سرد - بارش ِ برفی که می بارد هنوز
می بندد نقش گام تو
بر چهره ی عطشان زمین
داغ ِ نَفس هایی ازقلب تیرداد .
می خوانی ، می بارد - نَفس می بازد
این صدای پای تست بر گُردگاه ِ خاک . !
مهتاب می بارد آسمان می نالد
زمین آهسته می خوابد چون نوباوه ای .
عشقی سپید
می کشم با قلبم
تصویر ِ یک شام را
حاشا اگر خون قلبم
از زخم ِ دیروز آرمیده باشد . . .
ح - ب
تـــــــــــوهــم