یک ترانه ی زخمی
در سلولهای بی روزن
ار نای و نی و خنجر
از عمق گر گرفته ی فریاد
در بطن ِ ریشه های سوخته ی بیداد
ترانه ی باغهای وحشی
از گلهای پژمرده در باد
از آنهمه فریاد از اینهمه عصیان
راز ِ پایداری را اما
باید از درخت آموخت
ترانه ی من خونی
یک آشنای همیشه خاموش
شاید سال دیگر
با بهار بتوان ترانه ساخت
اگر من - اگر تو - اگر ما
بمانیم همچنان پایدار ...........
ح - ب توهم
1386/03/10
باز با ترانه ی مریم
با صدای رویش شکوفه
تنفس ِ سبز ِ باغ
با رویای شبنم
در حجم زخمی خاک
رهسپار ِ عشق می شوم
ای دستان ِ سبز
بیرون از حجم خاک
از حضور ِ کدام
می رویید هنوز ؟
من ،
عشق را سالها ،
به خاک سپرده ام
باشد که با ترانه ای سرخ
دوباره باز آید براین باغ....!!؟؟
ح - ب توهم
17/02/1386
یاری نمی کند امروز
چشمر ِ مرا خورشید
جاری نمی شود امشب
جام مرا ماهتاب
ای آسمان ِ غمزده
از بهار ،
شرمسارم و خجل
ح - ب
توهم
17/01/1385
پرنده های مهاجر
زخمی ِ باغهایِ عشق
قلبهای خسته را
آهسته نجوا می کنند .
همچون قطره شبنم
ز چشمان ِ سرخ ِ مریم
جاری شدم ....
ح - ب
تــوهـم
۱۳۸۵/۰۱/۱۷