دریغ ...
این زمانهء نابجای اشک را ،
به تقاضا نشسته است .
سن ِ درختان کوته شده است !
و ماه گرفتار شبهای سر درگمی ست !
.... یعنی چه خواهد شد ؟
« و چه خواهد آمد برسرما
با این دلهای پراکنده ؟
بنشینیم و بیندیشیم اینهمه با هم بیگانه
اینهمه دوری و بیزاری
به کجا خواهیم رسید آخر ...؟!! »
ح - ب توهم
1385/09/10