فروغ ِ چشمانت به من آموخته است
امشب باران می بارد وزمین دوباره سبز
ایکاش یکبار به انبوه کوچه ی اقاقیها نظر کنی
من امشب ابر ِ چشمان ِ خاکستریم را
میهمان ِ آسمان ِ مژگانت می کنــم
باید رها شــــوی
ح - ب
تــــــوهـــــم