می شنوم صدای باران را .
انگار از پنجره ای که دور نیست ،
صدای نور می آید . . . ! !
در جای جای تنم ،
آنجا که هیچگاه بسته نمی شود،
پنجره ای می گشایم .
صدای بــاران می آید
پــــرواز می دهم
آواز های خسته ام
بــالـــهای بشکسته ام
پشت پنجره ایستاده است
پنــــجره را می گشـــایـم
بــــاید بـــــروم . . .
ح - ب
تــــــوهــم
1388/06/24