ترانه های من امشب ،
سرد و خاکستریند
هوای باران دارد
آسمان ِ بی ستاره ء دلم امشب
زمین را سبز می خواهم
آنسان که
آسمان را آبی و دریا را
و باران را
که زلال ترین اشک ِ ترنُّم ست .
آی ! نیامدهء دیرین :
دلم گرفته است
خوشا قطره ای
تا شستو دهیم
زنگار ِ غم گرفته ء بیداد را
خدایا :
مهرْبانترین عشف ،
چشم ِ تو بود ،
بر دروازه های ایمان
استواری ،
از تو آهنگ گرفت
خوشا نسیمی
که از کوی تو شکل می گیرد
ح _ ب « توهم »
22/10/1385