شعری بخوان
لالایی خویش را گم کرده ام
: لالا لالا گُلِ پـونه
نمی بینی دلُم خونِ
لالا لالا گل مـریم
ببین تنها و بی برگم .
گوش من پُراست
از آوای غمگنانه ی تشویش .
بخوان مادر
با صدای صمیمانه ی خویش
این تویی زیر گام های من ؟
وتو را زنجیر می کنند به خاک خویش ! ؟
شعری بخوان
شاید خویش را پیدا کنیم . . .
ح – ب
تـــــــــــوهـــم
23/11/1389