شب زنده دار ِ دردهای من ،
خسته ی شبٌ گــریز
ای مـــادر قــریـب :
بشنو در این شب وهم
ضجه ی کودکان وطن .
میان ِ برف دی ،
رگان بریده به خنجر
صدای سکوت ِ دلاور
چگونه سرودی بخوانمت بر ؟
ای زخمی گریه آگین :
آوازهای تـنـدر ،
توسن آن دلیر که دی
گفتی می آمدش آخر
زین کن ،
چشم ها همه بر دز . . . . ! ! ؟ ؟
ح - ب تـــــوهــم
27/02/1391- 1:30 بامداد و
27/11/1391