بازتابی از یـک عـشق ،
یـک تـرانـه ی روشن ،
از چشمه های زلال ،
بـر امـتداد روز . . .
آه خـورشـیدِ مـن !
به ناگاه ، سرآمدی
از قله های تـوانـستن . . .
آن گاه ، چشمان مان ،
خالی شد از هـوای حضـور
و چشمه ها ،
بی صــدای عــبـور. . .
ای عـشق ، بـرفـروز
بر انجمادِ این شب ِ تـار
تا سیاهی ،
به رُمبد از چشم بـیدار
ح - ب "تـــوهـم"
بیستم آذرماه1392
1 بامداد