دلتنگ ترین آوازش را
باران ، وقتی سـرود
که آفتاب ، پریده بـود
باغ ، یخ زده بود
آسـمان ، آبی نبود . . .
* * *
آبی بمان ، آسمان!
شـاید باران بخندد
بـهار سـر زنـد
بـذر ِ دیگـر زنـد . . .
* * *
آبی بمان ، آسما ن
ابـرآلوده می بارد
قلب آدمیان .
هیچ کس نمی خندد . . .
* * *
آبی بمان ، آسمان
چشمانم ، فریادند
قهرمانان را ، کشته اند
مادران ِ خاموشوار
اسیر ِ بی دادند
* * *
آبی نـمان ، آسمان ؟ ؟ ! !
دیـو زنـده است
باران ِ خون ببار
خاک آکنده است . . .
ح
ب 1393/02/30
تو
هم