یک ترانه ی زخمی
در سلولهای بی روزن
ار نای و نی و خنجر
از عمق گر گرفته ی فریاد
در بطن ِ ریشه های سوخته ی بیداد
ترانه ی باغهای وحشی
از گلهای پژمرده در باد
از آنهمه فریاد از اینهمه عصیان
راز ِ پایداری را اما
باید از درخت آموخت
ترانه ی من خونی
یک آشنای همیشه خاموش
شاید سال دیگر
با بهار بتوان ترانه ساخت
اگر من - اگر تو - اگر ما
بمانیم همچنان پایدار ...........
ح - ب توهم
1386/03/10