چه سخت می زنی مرا
زمین و آسمان ، پر از نبودن است
چه غربتی میان ماست
اسیر زندگی شدن ، چه سودن است
****
مگر برادر تو را
به خاک و خون کشیده ام ؟
که تلخ می زنی مرا ؟ !
مگر که جان و مال تو
ز دست ها ربوده ام
که تلخ می زنی مرا ؟
****
تو آن غرورِ سرکشی
نخواهم ات ، نخواهشی
نیاز ِ تو به قلب سبز و سرخ ماست
که خون به شیشه می کشی
****
چنین ترانه های تلخ
ز خاک و خون شینده ام
هزار جرعه ی "سلام"
ز خنجر تو دیده ام ؟؟ !!
****
تو بس کن این ترانه را
نفیر تازیانه را
که موج ِ خون به آسمان
به خانه ی تو هم رسید
ح - ب
تــوهــم
26/09/1393