جایی برای خواب
جایی برای بیداری
شوری برای عشق
شعری برای بیزاری
پیدا نمی شود ...!!
حیاط ِ خانه ی دنیا ،
درختانْ را سربریده است ،
و سلولهای کوچک تنهایی
تنفسْ را زندانی
***
دیگر بهار ،
در حیاط ِ بی درخت ِ ما
جوانه نخواهد زد
و گنجشکان ِ آرزو ،
در فضای مسلول ،
خواهند آرمید .
***
حیاط ِ خانه ی دنیا ،
از درخت و باغ و جنگل
تهی شده است و
خون ِ ابرهای زندانی ست
بر جبین ِچاکیده ی خاک ،
خورشید ،
سر در گمی ِ غریبی را
با ماه به تقاضا نشسته است .
***
بهار ،
دوباره خواهد خندید،
بر باغ ِ بی درختی ِ ما ؟
و گلهای سرخ ِ عاطفه ،
دوباره هامون را
زنده خواهد کرد....!!؟؟
ح - ب
توهم
1386/03/25