این چشمان ِ بی دریـغ من اند ؟
کـه می میـرنـد ،
در شبِ تـاریک اضـداد ؟
این اشک های سـپید من اند
که می ریـزند
ز تازیانه ی فـریـاد؟
***
آه !
ای نیامده از سفر :
غارت شده ایم ! ! ؟؟
شهر را ،
صاحب شده دشمن .
می بارد،
خون ،
از در و دیـوارِ وطــن...!؟
***
چه شب ها ،
که به راه ِ تـو نمانده ام
بــیدار مـــن !
برادر زخمی مـن
تو از کدام راه می آیی ؟ !
مــنتظرم . . . ! ! ؟ ؟
ح
ب 17
تو 04
هم 93