با من باش !
تا خنده ی گل های یاس !
تا رفع تشنگی باغ !؟
تا جریان مهر .
در شریان عشق ...
***
با من باش !
قلب گرم من ،
به آواز تو می تپد ...
***
با من باش !
این خاک ،
هم چنان می خواند ،
فریادهای گم شده را ... !؟
***
با من باش !
خراب توام !؟
چشمان تو ،
فریباترین سحر زمان اند ... !
خواب را ،
با ترنم آفتاب ،
دل نواز می کنند ...
***
با من باش !
جوی های شهر ،
تشنه لبان اند... !؟
***
با من باش !
خنده ها ،
نیامده ، می مانند !؟
دردها ،
میان خاک ،
پنهان اند ...!؟
***
بامن باش !
من ترانه می خواهد دلم ،
" از صدای سخن عشق... "
در جسارت ساده ی مهر ،
تا باغ های خشک رفاقت... !؟
***
با من باش !
بی تو هیچ ترینم
تغزل باران ببار ...
خالی ست دلم امشب ،
عاشقانه می خواهم ات ببار ...!؟
ح ب
توهم
15 خرداد
1395