گاهی بخاطر ِ شب ،
بخاطر عشق
یک بهار شاید ،
برای خاطر یکی قطره
در ویرانه های باغ تمنّا
باید سرود .
از رازهای خاک
از تشنگیْ - سراب .
باید دیوار ِ کوچه های بن بست ،
تا روزنی به فردا گشوده شود
همین امروز
اینجا همه در اسارتند ......
برای عشق
مآمنی دیگر گونه باید ساخت
زلال و بی دریغ .....
ح _ب
توهم
28/04/1386