از عشق ،
برای باران ـ هرگز نخواهم سرود
از سیلی دژخیم ،
بر گونه ی درخت
واژگون شدن ِ فریاد
در حادثه تزویر
از رقص پرنده
در شلیک ِباد
از عمق فاجعه بیداد . . .
طبین ِ باران را
سبز می سرایم سبز
و عشق را
که رطوبت ِ دل انگیزش
باران ِ نغمه هاست . . .
شمعی بر فروغ ِ شب بی افروز
تا از بیراهه ترین راه
بی گزند ِ حوادث گذر کنیم . . .!!؟؟
ح - ب
تــوهـــم
30/07/1386