باغی برای خیال ،
باغی برای زیست ،
از کدام کوره راه گذر کنی ،
تا باران تازه ات کند ؟
دیگر برای خیال مجال نیست
زیجیر ِها گسسته اند
هرنسیم ،تزویر ِ تازه ایست.
نتهابه قدر ِ قطره ای
عشق میسر نیست
هر دانه ی زنجیر،
حلقه ای بر دار ِ آدمیست
برای زیست دیگر امید نیست ...؟
سرایش : ح - ب
تــــــــــوهـــــم
13/05/1387