عاقبت چشـم مـرا خوابی گرفت
شبنمی شـد آسـمان آبی گرفت
بر کویر و دشت و بستان و دمن
صـد هـزاران ژالــه پــرتـابی گرفت
آشیان شد ، برکه ها صد مرغ دل
روبهی آمد که مـرغـابی گرفت
نو بهار ِ عمرمان بیــداد شد
شیخنا تزویر ِ مهتابی گرفت
ح -ب
تـــــوهم
02/10/1388