باز با ترانه ی مریم
با شرُ شرُ ِ باران وشبنم
با تنفس ِ سبز ِ درخت
در حجم ِ زخمی خاک،
ره می سپارم
تا کوچه ی شکوفه ها و عطرها .
ای دستان ِ سبز
بیرون زده از خاک
از حضور ِ کدام انتظار
می رویید هنوز ... ؟
عشق را سالها
به خاک سپرده ام
این چنین سرخ و سبز
باشد که با طلوع حادثه،
حضور جان و جهان
به ترانه وعشق بپوید .....
توهم 04/02/1386