آتش به جانم افکند ، هجران روزگاران
خون خورده ام شب و روز ، بد عهدی عیاران
پروای جان ندارم ، ای کاش تیر صیاد
بنشاندم ز حرمان ، بر خاک دوست داران
ما عاشقان دردیم ، معنای هم نبردیم
طرفی نبرده زان پیش ، جز رنج بی قراران
در چار فصل قلب ام ، خورشید و مه نتابید
پروانه های فریاد ، گریان و اشک باران
در بازی حقیقت ، باران عشق بودم
اینک ولی صد افسوس ، پائیز سوگواران
گر رنج دل سرودم ، ور محنت ات فزودم
شرمنده جان من باد ، زیبای روزگاران
ح ب
توهم
28
امرداد
1394