با شکلی از یاس های نو ،
در کهنه ترینْ غروبْ ،
گیسوهای ترا ،
پاییز ،
شانه می زنم .
تاشاید
نسیم
در خیالی ترینْ بهار،
احساس را
برای دلم ،
معنی کند ....
ح - ب
توهم
14/04/1386
عشق ِ تو خوبست
طلای ترین صدا :
در شرشر باران
در لقاح گل
در همه جای جهان جاری
با تو
تنفس می کنم
با تو می خندم
و گریه های صفر را
تو بگو
دلم نمی آید
که با تو تفسیم کنم ......
ح ـ ب
تـــــــــــــــو هـــم
۰۲/۰۴/۱۳۸۶
تو فردای منی
ای شب ستاره ،
تو در امروز ِ فریــــاد
صدای سرخ ِ خون باش
تو خورشید منی
ای دشت - هامون
صدای ترد و سبز ِ عشق باران
به علی عزیزم
ح - ب
تــــــــــــــو هـم
۰۲/۰۴/۱۳۸۶
برای " زمــان ْ " گــرفـت ،
باغ ِ فـــسرده ای
زیر چکمه های پـــاییــــز
پنـــــهان . . .!! ؟؟
***
اسیر ترینْ پرنده ،
قلب ِ من و تست
میان ِ خون و خاموشی
بستری ازخواب ، فراموشی !!؟
***
ای کـــــاش !
ستــاره ی امـــشـب ،
فــــــریادی کشد ....!!؟؟
ح ـ ب
تـوهــــــــــــم
۰۲/۰۴/۱۳۸۶
شوقی برای جوانه هست و ، بهار نیست
یعنی که خنده ای، به لبهای روزگار نیست
سْر اسر این دشتْ، گل فشان شده است
لیکن باغ را، جز لاله های بیشمار نیست
بر مَردُم ِ رُخَم ْ آه و لابه و فغان ْ بسی ست
افسوس طرحی ، به چهره ی شام تار نیست
ح - ب
تــــو هـــــــــم
۰۲/۰۴/۱۳۸۶
اگر ،
به فصل ِ عاطفه ها نظرکنی ،
دلت ،
برای دلم می سوزد
و حسرتْ ،
چراغی می شو د جاری
در چشمانِ مغرورت .
****
غروبم ،
صدای شمیم را
عشق را
خنده های نسیم را
ز یاد برده است ،
و تنفس ِ زنده ی شمعدانی
در گلدانی ِ نور
همچنان ،
« فریاد ْ » مانده است
ای دریغا
همنفسی .... !!
ح - ب
تو هم
02/04/1386
جایی برای خواب
جایی برای بیداری
شوری برای عشق
شعری برای بیزاری
پیدا نمی شود ...!!
حیاط ِ خانه ی دنیا ،
درختانْ را سربریده است ،
و سلولهای کوچک تنهایی
تنفسْ را زندانی
***
دیگر بهار ،
در حیاط ِ بی درخت ِ ما
جوانه نخواهد زد
و گنجشکان ِ آرزو ،
در فضای مسلول ،
خواهند آرمید .
***
حیاط ِ خانه ی دنیا ،
از درخت و باغ و جنگل
تهی شده است و
خون ِ ابرهای زندانی ست
بر جبین ِچاکیده ی خاک ،
خورشید ،
سر در گمی ِ غریبی را
با ماه به تقاضا نشسته است .
***
بهار ،
دوباره خواهد خندید،
بر باغ ِ بی درختی ِ ما ؟
و گلهای سرخ ِ عاطفه ،
دوباره هامون را
زنده خواهد کرد....!!؟؟
ح - ب
توهم
1386/03/25
روزی اگر به خانه آیی ،
چراغهای سوخته را
روشن می کنم ،
تا ببنی که عشق
در سفره های خالی
هرگز پیدا نمی شود .........!!؟
ح - ب
توهم
25/03/1386
یک ترانه ی زخمی
در سلولهای بی روزن
ار نای و نی و خنجر
از عمق گر گرفته ی فریاد
در بطن ِ ریشه های سوخته ی بیداد
ترانه ی باغهای وحشی
از گلهای پژمرده در باد
از آنهمه فریاد از اینهمه عصیان
راز ِ پایداری را اما
باید از درخت آموخت
ترانه ی من خونی
یک آشنای همیشه خاموش
شاید سال دیگر
با بهار بتوان ترانه ساخت
اگر من - اگر تو - اگر ما
بمانیم همچنان پایدار ...........
ح - ب توهم
1386/03/10
باز با ترانه ی مریم
با صدای رویش شکوفه
تنفس ِ سبز ِ باغ
با رویای شبنم
در حجم زخمی خاک
رهسپار ِ عشق می شوم
ای دستان ِ سبز
بیرون از حجم خاک
از حضور ِ کدام
می رویید هنوز ؟
من ،
عشق را سالها ،
به خاک سپرده ام
باشد که با ترانه ای سرخ
دوباره باز آید براین باغ....!!؟؟
ح - ب توهم
17/02/1386